عروس سرخ پوش سوار بر مرکب سرخ موی

به گزارش وبلاگ پنجره، به ترکمن صحرا که می رسی، دشت های وسیع و آسمانش به استقبالت می آیند. نسیم صبحگاهش در آغوشت می گیرد و تو را به مهمانی قومی می برد که سال ها دل در گرو کوچ داشته اند و امروز بند زمینند و مقیم و یکجانشین. آنها اما هنوز خاطرات آن روزها را از یاد نبرده اند.

عروس سرخ پوش سوار بر مرکب سرخ موی

یادگاری گرانبها از آن خاطرات با خود نگه داشته اند. روزگاری نه چندان دور، ترکمن ها آلاچیق و اسباب زندگی شان را بار شتر می کردند؛ حیوانی که به خاطر خیر و برکتش آن را بزرگ و عزیز می دانند. شتر یک کوهانه ترکمن صحرا به خاطر شیردهی اش معروف است و شیر شتر و به قول ترکمن ها دیه چال که سرشار از آهن و کلسیم است، هنوز از نوشیدنی های محبوب این قوم محسوب می گردد.

این یادگار دوره کوچ، عروسان قرمز پوش ترکمن را به خانه بخت برده است و مادران ترکمن برای گرامی داشتنش، نقش او را بر بافته هایشان بافته اند. شتر برای ترکمن ها پیغام آور برکت و طاقت است. آنها هنوز از این یادگار به خوبی مراقبت می نمایند و در منطقه های چون گمیشان، بندر ترکمن، آق قلا، گنبد و مراوه تپه به پرورش آنها مشغولند.

تا دوردست شترهایی را می بینیم که در سراسر دشت در حال چرا هستند. شتربانان ما را از دور می بینند و دست تکان می دهند. اینجا نزدیک مرز ترکمنستان در استان گلستان است و ساربان های شتر اهل روستای قرنجیک پور امان هستند؛ یعنی همان روستایی که صبح مهمانشان بودیم.

صبح زود که به روستای قرنجیک پور امان در 20 کیلومتری شمال گرگان رسیدیم، نمی دانستیم که برای تماشا گله های شتر هنوز باید یک ساعت و نیم دیگر به سمت مرز برویم. همان جا صبحانه را مهمان کریم بردی بزونه- عضو شورای روستا- شدیم. قدم به خانه شان که گذاشتیم، به رسم مهمان نوازی برایمان سفره ای پهن نموده و بساط چای را با نان محلی و پنیر به راه کردند.

چای را که خوردیم سوار موتورش شدیم و آمدیم به طرف اینجا؛ یعنی چراگاه گله اش. کریم تابستان ها شترها را در طویله ای که در خانه اش (در روستا) دارد، نگه می دارد اما این روزها که نزدیک زمستان است، شترهایش را به شتربانی سپرده تا آنها را برای چرا به دشتی دورتر از روستا ببرد.

با کریم به طرف کومه ای می رویم که وسط صحرا برپا شده است و در کنار کومه دو اتاق کوچک از سنگ و سیمان. کریم موتور را پارک می نماید و به طرف کومه می رود. بانوی ترکمنی از کومه بیرون می آید و با ما احوالپرسی می نماید. کریم گرم جواب می دهد و ما را به داخل کومه دعوت می نماید. داخل کومه را برانداز می کنیم؛ اینجا همه جور امکانات یک زندگی عادی را می گردد دید؛ همان هایی که در آپارتمانی در یک شهر وجود دارد؛ اجاق گاز و بخاری و... و. تعجب می کنیم و کریم از نگاهمان می فهمد که باید شرح بدهد.

می خندد و به طرف قوری چای که روی بخاری نفتی گوشه کومه است، می رود؛ اجداد ما ترکمن ها در قدیم کوچ نشین بودند و آلاچیق یا به زبان خودمان اوی (oy) را بار شترها می کردند و با خود این طرف و آن طرف می بردند. برای همین هنوز هم وسایل داخل کومه هایمان کامل است. آلاچیق ترکمن ها در قدیم چوبی بود و سقفی کروی شکل داشت که با نمد پوشانده می شد.

در آلاچیق های اصلی، دیواره و سقف جدا و چوب های کمانی شکل سقف روی دیواره سوار می شدند؛ یعنی همان شکلی که امروز کمابیش دیده می گردد. اما نوع دیگری که به خصوص برای چوپان ها برپا کردن و چیدنش راحت تر است، همین نوع است که تنها با چوب سقف ها و پوشاندن آنها با نمد برپا می گردد و به آن گُت تیکمه (gottikme) می گویند. به گفته کریم بردی بزونه، خوبی گت تیکمه این است که چوپان وقتی شب در آن می خوابد، همه صداهای اطراف را می تواند به راحتی بشنود و اگر خطری متوجه گله شد زود از آن باخبر گردد.

جوان شتربانی وارد آلاچیق می گردد، خود را رشید معرفی می نماید و می گوید که از نوجوانی شترداری نموده است. از چهره سوخته اش می توان فهمید که سال های زیادی زیر آفتاب به این کار مشغول است. از صدای دورگه اش تشخیص می دهیم که شترها را او هی می نماید. وقتی از کریم درباره شترها می پرسیم، با احترام از آنها یاد می نماید؛ همه زندگی و دار و ندار ما هستند. بانوی ترکمنی که داخل کومه است، همسر بایجان، شتردار میانسالی است که تازه وارد کومه می گردد. بایجان که گوش هایش را سرما زده است، چشمان ریز ترکمنی اش را به ما می دوزد و با دست سردش، دست ما را گرم می فشارد و احوالپرسی می نماید. همسر بایجان بساط چای را آماده می نماید و دوباره دور سفره می نشینیم.

زبان ساربان

کریم جوان خوش مشربی است. در حالی که چایش را داغ داغ سر می کشد، از ترکمن ها می گوید و از اینکه از قدیم ترکمن ها به این پیشه مشغول بوده اند. ترکمن ها دامدار بودند و برای رسیدن به مراتع خوب باید از دشت ها و صحراهایی که در آسیای میانه وجود دارد عبور می کردند. وجود شتر برای آنها برای طی کردن این راه سخت نعمتی بزرگ بوده است. به خاطر همین خیر و برکتی که شتر برای ترکمن ها داشته است و استفاده هایی که به این قوم می رسانده، آنها را عزیز می دانند؛ شترها پیغام آور نیکی و طاقتند برای این قوم.

با کریم، رشید و بایجان بعد از خوردن چای بیرون می رویم. تا چشم کار می نماید دشت است و شترهای پراکنده در آن و بوته هایی که روییده اند. رشید به بوته ها اشاره می نماید و می گوید اینها بوته های گز است و غذای شترهاست. علاوه بر آن، شترها از بوته ها و درختچه های صحرایی و کویری و حتی از بوته های شور و خاردار هم تغذیه می نمایند. شترها با ولع مشغول خوردنند. خورشید وسط آسمان است. دوری در میان گله می زنیم. به نظر من همه شترها یک شکلند اما بایجان یک به یک می داند که کدام شتر مال کیست.

به شترها که نزدیک می شویم، صدای عجیبی از خودشان درمی آورند و ما می ترسیم به آنها دست بزنیم. رشید می گوید احساس غریبی نموده اند. به بچه شتری نزدیک می گردد و موهایش را نوازش می نماید و زیر لب می گوید: هی کؤشِک ناحیل سِن. معنی اش را که می پرسم می خندد و می گوید: گفتم بچه شتر، چطوری؟. بایجان که گفت وگوی ما را می شنود شرح می دهد که ترکمن ها نام های مختلفی برای شتر در سنین مختلف دارند و این شاید به خاطر اهمیتی باشد که این حیوان در زندگی ترکمن ها داشته است. دیه (diye) نامی است عمومی که به شترها داده می گردد و در شهر و روستا شتر را به این نام می شناسند اما اسامی دیگر را شاید شهرنشین ها ندانند.

در زبان ترکمنی بچه شتر یک ساله را کؤشِک (koshek) می نامند. کریم یادش می آید که پدرش در بچگی همواره او را با این لفظ صدا می زده، این نام برای صدا کردن پسر بچه ها جهت ابراز علاقه به کار می رود. شتر در این سن ضعیف است و از شیر مادر تغذیه می نماید. شتر کمی که بزرگ تر شد اؤشِک (oshek) نامیده می گردد؛ کمی قد می کشد و کرک های روی بدنش آغاز به ریختن می نمایند و موهایش رشد می نمایند، از شیر مادر بریده می گردد و آغاز به چریدن می نماید. شتر چهارساله دِوِج (dewej) نام دارد. کرک های دوج کاملا ریخته است و کم کم به سن بلوغش که پنج سالگی است نزدیک می گردد. شترها را تا قبل از پنج سالگی به هیچ وجه ذبح نمی نمایند. همین طور که در میان گله قدم می زدیم شتر سفیدی نظرمان را جلب کرد.

بسیار زیبا و متین مشغول چریدن بود. کریم می گوید این آق مایا است. در زبان ترکمنی به شتر ماده مایا (māyā) می گویند و نماد زیبایی و رعنایی است. ترکمن ها برای ابراز علاقه به دخترشان، او را هم با نام مایا صدا می زنند و گاه اگر نام دختری را ندانند او را با این نام مورد خطاب قرار می دهند. علاوه بر این، مایا نامی است که روی دختران گذاشته می گردد. شتر نر که اِنِر (iner) نام دارد نماد شجاعت و قدرت است. از این نام برای خطاب کردن نوجوانان و جوانان استفاده می گردد. کریم به شتری در چند قدمی خودش اشاره می نماید و می گوید: این هم آرناوا (ārnāwā) است؛ نامی که ترکمن ها برای بزرگ ترین شتر گله به کار می برند.

دوغ ترکمن

پس از کمی گشت و گذار دوباره به کومه برمی گردیم. نزدیک اتاقک های سیمانی متوجه می شویم که از این اتاقک ها، هم برای اقامتگاه زمستانی استفاده می گردد و هم برای ذخیره آب؛ چرا که تعدادی بشکه داخل اتاقک ها وجود دارد. آب را با تانکر و ماشین به اینجا می رسانند و مانند قدیم برای تامین آب مسئله ای پیش نمی آید. اگر هم کسی اینجا بیمار گردد، با وسایل نو ارتباطی ای که وجود دارد، مسئله ای از نظر انتقالش به روستا و مداوا پیش نمی آید. اما کوچ نشینان ترکمن در گذشته با مسائل بیشتری روبرو بوده اند و بر اساس آن مسائل، طبیعت اطراف خود را هم به خوبی می شناخته اند و اگر کسی در صحرا بیمار می شده، با خواص گیاهان دارویی آشنا بوده اند.

بایجان- ساربان میانسال- ما را به کومه دعوت می نماید. زنش ناهار را آماده نموده و منتظر ماست. چِکدِرمه ترکمنی است؛ غذای اصلی ترکمن ها؛ چیزی شبیه استامبولی اما چرب تر و با گوشت. دور سفره می نشینیم و آغاز می کنیم به خوردن. رشید از پارچ دوغ برایمان می ریزد و می گوید بفرمایید شیر شتر. تعجب می کنیم. مگر با چکدرمه شیر می خورند؟ می نوشم.

کاملا مزه دوغ می دهد، آن هم دوغ ترش و گازدار. ترکمن ها به این نوشیدنی دیه چال (diye chāl) می گویند که نوشیدنی محبوب و اصیل خودشان است. سرشار از آهن و کلسیم است و می گویند برای فشار خون بالا خوب است و درمان سل و معده درد است. خاصیت ضد سرطان دارد و محصول ناب شتران این منطقه است.

ترکمن ها با ترشاندن شیر شتر دوغ درست می نمایند چرا که برای اجداد کوچ نشین آنها هیچ چیز نمی توانست در گرمای سخت و طاقت فرسای بیابان بهتر از دوغ شتر باشد. از شیر شتر به غیر از دوغ، آق آران یا همان کف سرشیر مانندی که هنگام تهیه دوغ شتر روی آن درست می گردد و از روی آن برداشته می گردد، سوزمه (sozme) یا همان ماست چکیده، پنیر و کره هم عمل می آید که همگی در برنامه غذایی ترکمن های صحرانشین جایگاه خاصی دارند.

شگون شتر

بعد از ناهار دوباره با کریم و بایجان به طرف دشت می رویم. بایجان از ترکمن ها می گوید و از گذشته شان و از بزرگ ترین اتفاقی که در زندگی یک ترکمن می افتد؛ یعنی ازدواج. در قدیم برای ازدواج مرنام مفصلی ترتیب داده می شد؛ سه روز و سه شب و گاه بیشتر. عروس قرمزپوش ترکمن را با کجاوه و شتر به خانه بخت می بردند و می گفتند: کجابانی چکماگا آق مایا گِرِگ (عروس را باید با شتر سفید به خانه بخت برد)؛ ترکمن ها بردن عروس را با شتر سفید به خانه بخت، نشان سفیدبختی و خوشبختی می دانستند. برای همین است که این شتر میان گله داران هوادار دارد. آق مایا در این منطقه ها کمتر یافت می گردد و این روزها شتردارانی که این نوع شتر را در گله خود دارند، آن را برای عروسی ها کرایه می دهند.

بایجان سیگاری روشن می نماید و به دوردست ها خیره می گردد. سنش بیش از 40 سال به نظر می آید و می گوید چهار فرزند دارد. به گفته خودش، پسرانش گاهی به او یاری می نمایند اما بایجان دوست ندارد پسرانش به کار او بپردازند. می گوید شترداری سخت است و من دوست دارم پسرانم درس بخوانند و وارد دانشگاه شوند. بایجان معتقد است که این کار آینده خوبی ندارد.

واقعیت این است که در منطقه ترکمن صحرا، این صنعت کهن رو به نابودی است. شترداری در این منطقه هنوز به صورت سنتی انجام می گردد و از صنایع نو و تکنولوژی برای تبدیل شیر یا گوشت این حیوان در منطقه خبری نیست. به همین دلیل جوان ترها دیگر کمتر سراغ شترداری می روند و خانواده ها هم ترجیح می دهند به جای داشتن گله های بزرگ، تنها برای تامین مایحتاج خود، دو سه نفر شتر در حیاط خود نگه دارند. از میان رفتن این صنعت کهن در میان ترکمن ها می تواند نسلی از شتران ایران را که شیری هستند و بر خلاف شترهای نقاط دیگر کشور، قابلیت شیردهی فراوانی دارند، در خطر نابودی قرار دهد.

آفتاب کم کم غروب می نماید. سیگار بایجان تمام شده است و رشید شترها را به طرف کومه هی می نماید. همسر بایجان با سطلی بر دوش آماده دوشیدن شیر شترهاست. با آنکه دوشیدن شیر شتر کمی سخت تر از حیوانات دیگر است اما این کار همواره بر عهده زنان بوده است. قبل از دوشیدن، بچه شتر در حالی که طنابی به گردنش آویزان است، آغاز به خوردن شیر مادر می نماید. در حال خوردن شیر، دو نفر طناب او را می کشند و از مادر جدایش می نمایند تا زنی با سطل آویزان از دوشش برای دوشیدن شیر آغاز به نوازش جانور کند. زن برایش آواز می خواند؛ آوازی که حاوی کلمات معناداری نیست بلکه صداهای زمزمه گونه ای است که مانند یک لالایی تکرار می گردد. کریم می گوید: این کار برای تحریک جانور است تا راحت تر شیرش دوشیده گردد.

همسر بایجان پشت به غروب آفتاب، سطل شیر در دست به سمت کومه حرکت می نماید. کؤشِک - بچه شتر یک ساله -حالا بعد از دوشیدن شیر، آزاد شده و به سمت مادر می دود. آفتاب آخرین نفس هایش را می کشد. رشید و بایجان خسته اند، شترها را هی می نمایند و شترها هم به سمت کومه ای که هیچ حصاری ندارد، حرکت می نمایند. اطراف این کومه مکانی است که شتران زانوانشان را برای خوابیدن خم می نمایند. شتر مادر بر زمین صحرا زانو می زند و کؤشِک هم کنارش به خواب می رود.

منبع: همشهری آنلاین

به "عروس سرخ پوش سوار بر مرکب سرخ موی" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "عروس سرخ پوش سوار بر مرکب سرخ موی"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید